تنجی

لغت نامه دهخدا

تنجی. [ ت َ ن َج ْ جی ] ( ع مص ) جستن زمین بلند را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ناشناسا کردن جهت چشم زخم رسانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
تنجی. [ ت ُ جی ی ] ( ع اِ )نوعی از مرغان. ( منتهی الارب ). نام مرغی. ( ناظم الاطباء ). ضرب من الطیر. ( قاموس ، از ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

نوعی از مرغان . نام مرغی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم