ترائب

لغت نامه دهخدا

ترائب. [ ت َ ءِ ] ( ع اِ ) استخوانهای سینه ، ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). استخوانهای سینه ، و این جمع تریبة است و مجازاً بمعنی سینه آید. ( غیاث اللغات ). ج ِ تریبة. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( اقرب الموارد )( دهار ) ( المنجد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) : یخرج من بین الصلب و الترائب. ( قرآن 86 / 7 ).
معنبرذوائب معقدعقائص
مسلسل عذایر سجنجل ترائب.نصراﷲ غزنوی.از ترائب و بطن فاطمه زهرا ( ع ) امام حسن و امام حسین ( ع ) و محسن سقط و زینب کبری و ام کلثوم کبری. ( تاریخ قم ص 198 ). || جای قلاده از سینه ، یا آنچه نزدیک دو ترقوه بود از آن ، یا مابین دو پستان و دو ترقوه ، یا چهار دنده است از جانب راست سینه و چهار دنده از جانب چپ آن ، یا دو دست و دو پا و دو چشم. ( از منتهی الارب )( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

استخوان های سینه، جناغ سینه.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع تریبه . ۱- سینه ها برها. ۲- استخوانهای سینه.
استخوانهای سینه . استخواهای سینه و این تریبه است و مجازا بمعنی سینه آید . جمع تریبه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم