کلوخ کوب. [ ک ُ ] ( نف مرکب ) کوبنده کلوخ. که کلوخ کوبد. || ( اِ مرکب ). تخماق. ( ناظم الاطباء ). آلتی است که مزارعان بدان کلوخ کلان را بکوبند و بشکنند. ( غیاث ). سنگی بر سر دسته چوبین استوار کرده که با آن کلوخ و نخاله گچ و جز آن کوبند. تخماق. مِفَضَّه. مدقه. مِرزَبَّه. مِردَس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : به دست یکی چوبی و در بغل آن دیگر کلوخ کوبی. ( گلستان ).
فرهنگ عمید
وسیله ای چوبی شبیه تخماق برای کوبیدن و نرم کردن کلوخ.