لغت نامه دهخدا
میر احمد محمد شاه سپه پناه
آن شهریار کشورگیر جهان ستان.فرخی.ملک شیردلی خسرو شمشیرزنی
شاه لشکرشکنی پادشه کشورگیر.معزی.به سر کلک وی آراست ملک
خسرو شرق و شه کشورگیر.سوزنی.این چه دعوی شگرف است بگوی ای خر پیر
که منم شاعر لشکرشکن کشورگیر.سوزنی.از رای منیر کشورگیر که منبع افاضت اجرام آسمان و مرجع افادت آثار اختران است. ( سندبادنامه ص 226 ).
شاه کرپ ارسلان کشورگیر
به ز الپ ارسلان بتاج و سریر.نظامی.