کشاله کردن

لغت نامه دهخدا

کشاله کردن. [ ک َ / ک ِ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گرده گاه برکشیدن. یازیدن ( عامیانه ) ( یادداشت مؤلف ). منبسط کردن و یازیدن تن و دراز شدن بسوی چیزی. خود را بسویی کشیدن. به طرفی خزیدن.
- کشاله کردن به طرف کسی ؛ حمله کردن به کسی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

( ~ . کَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) خود را به سویی کشیدن ، به طرفی خزیدن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) خود را بسویی کشیدن بطرفی خزیدن

ویکی واژه

(عا.)
خود را به سویی کشیدن، به طرفی خزیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال تک نیت فال تک نیت فال انبیا فال انبیا فال قهوه فال قهوه