کش کش کردن

لغت نامه دهخدا

کش کش کردن. [ ک ِ ک ِ/ ک ُ ک ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سگی را با گفتن کش کش بر سگی یا کسی برآغالیدن. ( یادداشت مؤلف ). مُحارَشَة. مُهارَشَة. تَحریش. || برآغالیدن بطور مطلق. ( یادداشت مؤلف ). || راندن مرغ خانگی یا مرغان دیگر با گفتن کش کش . رجوع به کش کش شود.

فرهنگ فارسی

سگی را با گفتن کش کش بر سگی یا کسی بر آغالیدن .یا راندن مرغ خانگی یا مرغان دیگر با گفتن کش کش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال قهوه فال قهوه فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال چای فال چای