چاره گرفتن

لغت نامه دهخدا

چاره گرفتن. [ رَ / رِ گ ِ رِ ت َ ]( مص مرکب ) مصمم شدن. اتخاذ تصمیم کردن :
مرا چاره خویش باید گرفت
ره خشک را پیش باید گرفت.فردوسی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

معروفست . مصمم شدن . اتخاذ تصمیم کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم