لغت نامه دهخدا هم مصاف. [ هََ م َ صاف ف / م َ ] ( ص مرکب )هم نبرد. دو تن که با یکدیگر مصاف دهند : آخرش هم مصاف بشکستم که سلاحی به جز مجاز نداشت.خاقانی.سکندر وگر خود بود کوه قاف که باشد که من باشمش هم مصاف ؟نظامی.