مومیایی دادن

لغت نامه دهخدا

مومیایی دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) مومیایی بخشیدن. مومیا دادن. || درمان بخشیدن. چاره سازی کردن. شفا دادن :
کار جزع و لعل تست آزردن و بنواختن
هرکه را این بشکند آن مومیایی می دهد.خاقانی.تیرگی چند روشنایی ده
چون شکستیم مومیایی ده.نظامی.تویی کز شکستم رهایی دهی
و گر بشکنی مومیایی دهی.نظامی.و رجوع به مومیایی و مومیایی بخشیدن شود.

فرهنگ فارسی

مومیایی بخشیدن . درمان بخشیدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم