لغت نامه دهخدا
- امثال :
اگر عیب داشت می لنگید.
|| بد دانستن. عیب کردن. عیب شمردن :
تا بِتْوانی برآور از خصم دمار
چون جنگ ندانی آشتی عیب مدار.سعدی.- به عیب داشتن ؛ عیب کردن. عیب شمردن : به عیب نداشته اند در هیچ روزگار که اندر چنین کارهای بزرگ بانام الحاح کنند. ( تاریخ بیهقی ص 211 ).
- عیبی ندارد ؛ در اصطلاح عامه ، اشکالی ندارد. لابأس. منعی ندارد. بد نیست. بد نمی نماید.