لغت نامه دهخدا
رستم آباد. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران. سکنه آن 880 تن. آب آن از قنات. محصولات عمده آنجا غلات و صیفی و چغندرقند و انواع میوه. راه آن ماشین رو می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
رستم آباد. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان یاطری بخش گرمسار شهرستان دماوند. سکنه آن 500 تن. آب آن از حبله رود. محصولات عمده آنجا غلات و پنبه و بنشن و انار و انجیر. راه آن اتومبیل رو. دارای 25 باب دکان است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
رستم آباد. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاه میان رحمت آباد وگلبداغ در 459هزارگزی تهران. ( از یادداشت مؤلف ).
رستم آباد. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) نام محلی کنار راه قزوین و رشت میان جومین وجمشیدآباد در 288هزارگزی تهران. ( یادداشت مؤلف ).
رستم آباد. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش رودبار شهرستان رشت. مرکز دهستان قصبه کلوزر است که در یکهزارگزی راه شوسه رشت واقع و به رستم آباد بالا معروفست. دهستان رستم آباد از 15 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمع سکنه ٔآن در حدود 7000 تن و مهمترین دیه های آن کلوزر، جوبن ، شام ، پشته است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
رستم آباد. [ رُ ت َ] ( اِخ ) دهی از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر. آب آن از چشمه. محصولات عمده غلات. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
رستم آباد. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان خلخال. آب آن از چشمه. محصولات آنجا غلات و حبوب. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
رستم آباد. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) دهی از بخش مهران شهرستان ایلام. سکنه آن 550 تن. آب آن از رودخانه کنجان چم. محصولات عمده غلات و مختصر لبنیات و ساکنانش از طایفه صیفی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
رستم آباد. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کلیاتی بخش اسدآباد شهرستان همدان. سکنه آن 203 تن. آب آن از قنات. محصولات آنجا غلات و لبنیات و حبوب. صنایع دستی زنان قالیبافی. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).