دفتر کردن

لغت نامه دهخدا

دفتر کردن. [ دَ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) طومار کردن. در فهرست مندرج کردن. ( ناظم الاطباء ). دفتر ترتیب دادن. نوشتن. کتاب ساختن. تحریر کردن :
چون مناقب نامه آل نبی دفتر کنند
نام او چون فاتحه آغازآن دفتر سزد.سوزنی.

فرهنگ فارسی

طومار کردن . در فهرست مندرج کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم