توشه دادن

لغت نامه دهخدا

توشه دادن. [ ش َ / ش ِ دَ ] ( مص مرکب ) تزوید. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). مزادة. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). زاد و قوت دادن. آذوقه دادن :
ماه به ماه می کند شاه فلک کدیوری
عالم فاقه برده را توشه دهد توانگری.خاقانی.ز فیض دولت بیدار دیده میخواهم
که صبح را دهم از گریه توشه شبگیر.خاقانی.

فرهنگ فارسی

زاد و قوت دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم