بستان جوی

لغت نامه دهخدا

بستان جوی. [ ب ُ ] ( اِخ ) این نام در فهرست نزهةالقلوب ( ج 3 چ 1331 هَ. ق. لیدن ) بصورت فوق آمده است ولی در متن ص 209 آمده : «سیحان و جیحان دو روداند در ولایت روم و در صورالاقالیم و در مسالک الممالک آمده که سیحان از آنجا برمیخیزد و بر ولایت قسطنطنیه و دیگر بلاد روم گذشته در جوی بستان میریزد.» درمتن مسالک الممالک چ 1889 م. لیدن ص 177 آمده است : «ومخرج سیحان نهر اذنة من بلادالروم و یصب فی البحر الرومی و مخرج جیحان نهرالمصیصة من بلادالروم و یصب فی نهرالتینات...» و در نسخه بدل البسان آمده است و ظاهراً ترکیب بستان جوی و یا جوی بستان و یا بستان همه تحریف کلمه «تینات » باشند. و رجوع به جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هَ. ش. بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 140 و 141 ذیل کلمه ٔ: سیحان و جیحان شود.

فرهنگ فارسی

این نام در فهرست نزهه القلوب ج ۳ چاپ ۱۳۳۱ ق لیدن بصورت فوق آمده است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال تک نیت فال تک نیت استخاره کن استخاره کن فال فنجان فال فنجان