بد اویز

لغت نامه دهخدا

( بدآویز ) بدآویز. [ ب َ] ( نف مرکب ) ستیزنده. به بدی چنگ زننده :
ای همچو مهین مار بدآویز و خشوک
پر زهر چو ماری و چو ماهی همه سوک.سوزنی.

فرهنگ فارسی

( بد آویز ) ستیزنده به بدی چنگ زننده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم