ابن عربی و قاعده الواحد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابن عربی را در برخی از آثارش می توان طرفدار قاعده الواحد دانست و در بعضی دیگر از آثارش می توان او را در زمره مخالفان این قاعده نیز تفسیر کرد.
آنچه مسلم است آنکه ابن عربی از جمله عارفان بزرگ مسلمان است. عرفان ابن عربی در اعتقاد به وحدت وجود است. یعنی او معتقد است «حقیقت وجود واحد است و هیچ گونه تعدد و تکثری در آن راه ندارد.» و آن همانا وجود ذات حق است که چون بی نهایت است، جا را برای حضور دیگران تنگ کرده است. در عین حال مانند دیگر عرفا، ابن عربی نیز مصادیق کثرت را پذیرفته و آنها را تجلیات و بروز هایی از ذات حق می داند. اما این مسئله مانع از طرح شدن سئوال از قاعده الواحد نمی شود. اگر کسی از ابن عربی بپرسد، رابطه صدور این تجلیات با ذات حق چگونه است پاسخ او، پاسخ به سئوال ما است. آیا همه تجلیات به صورت مستقیم و بدون واسطه به خداوند متعال می رسند و یا در این بین واسطه هایی برای فیض وجود دارد؟پاسخ ابن عربی به این سئوال در ابتدا مشوش به نظر می رسد. یعنی در پاره ای از آثارش می توان تفسیری علیه قاعده الواحد یافت و در آثار دیگر می توان او را طرفدار این قاعده دانست. به عنوان مثال او در رساله تنبهیات علی علو الحقیقه المحمدیه العلیه می گوید: حق تعالی واحد است و از واحد جز واحد صادر نمی شود، پس «باء» نخستین چیزی است که از حق تعالی صادر شده است. یا در مهمترین اثر خود کتاب فتوحات مکیه می گوید: چیزی که از تمام وجوه واحد است، از او جز واحد صادر نمی شود. با توجه به ظاهر جمله می توان گفت، این گزاره به وضوح تاییدی بر سخن فلاسفه است و قاعده الواحد را صریحا پذیرفته است. اما می توان ابن عربی را در زمره مخالفان این قاعده نیز تفسیر کرد. ما در اینجا انتقادات ابن عربی را به سه بخش تقسیم کرده و به بیان آن می پردازیم.
قدرت نامحدود خدا
در مقابل معتقدان به قاعده الواحد، ابن عربی در همان رساله و در بیان حدود قدرت الهی منکر این قاعده می شود و می نویسد: و اگر مشیت خدا تعلق می گرفت، موجودات متعددی را به یکباره خلق می کرد و این دقیقا بر خلاف ادعای فلاسفه است که می گویند: لایصدر عن الواحد الا الواحد و اگر چنین بود، اراده خدا قاصر و قدرت او ناقص بود. زیرا وجود یافتن اشیای متعدد به یکباره لنفسه امری ممکن و غیر ممتنع است و هر چیز ممکن متعلق قدرت خدا قرار می گیرد. به نظر نگارنده در این استدلال ابن عربی از مغالطه مصادره به مطلوب استفاده کرده است. او معتقد است هر چیز ممکنی در قدرت بی انتهای الهی قرار می گیرد. به فرض قبول این گزاره، او به صورت پیش فرض و بدون اثبات قبول کرده است که صدور کثیر از واحد امری ممکن است. حال آنکه بیان فلاسفه (اگر به صورت دقیق تفسیر شود) آن است که صدور کثرت از وحدت با احراز شرایطی که در قاعده الواحد ذکر می شود، نه تنها امری ممکن نیست، بلکه محال است. همه ی مسئله آن است که آیا این صدور امری ممکن است یا محال؟! حال آنکه ابن عربی به راحتی در استدلال خود از آن بهره برده و قدرت الهی را از این نظر بی حد و حصر می داند.
تمثیل مرکز و شعاع دایره
همچنین ابن عربی در جایی دیگر نیز مانند امام فخر رازی از تمثیل مرکز و شعاع دایره استفاده می کند. این تمثیل به طور خلاصه این گونه بیان می شود: در یک دایره مرکز نقطه ای منفرد و واحد است اما از همان نقطه بی نهایت شعاع به سوی محیط دایره خارج می شود. گرچه نقطه مرکز واحد است و هیچ جنبه دیگری ندارد، اما در عین حال از همان نقطه بی نهایت شعاع خارج می شوند. مرکز دایره با تمام نقاط دایره در تقابل است، اما هیچ تعدد یا کثرتی در آن دیده نمی شود، چرا که قابل انقسام نیست. ابن عربی با استفاده از این تمثیل معتقد است خداوند متعال نیز در عین واحد بودن می تواند بی نهایت موجود را به طور آنی صادر کند و این با قدرت لایزال الهی منافاتی ندارد. او در نهایت چنین نتیجه گیری می کند که: بنابراین از عین واحدی که در ذات خود متکثر نیست، کثرت ظهور کرده است، پس قول آن کسی که می گوید: لایصدر عن الواحد الا الواحد، باطل است. در رد این استدلال ابن عربی به بیان دو نکته می پردازیم: اولا آنکه تمثیل دلیلی برای اثبات مدعا نیست. آن گونه که منطق دانان و مقدمات آنها بیان می کند، تمثیل مفید استدلال نبوده و تنها اذهان را برای قبول مدعا آماده می سازد. اما ممکن است ابن عربی در جواب ما بگوید که این تمثیل برای نشان دادن امکان صدور کثیر از واحد بدون داشتن تعدد است. ابن عربی نشان داده است که می توان مثالی را یافت که از یک واحدِ تقسیم ناپذیر کثرت پدید آمده است. پس ما در جواب او ادامه می دهیم که: ثانیا: همان طور که پیش از این بیان شد، کثرت در مفهوم با کثرت در ذات تفاوت دارد. در مثال شما، نقطه کثرت ذاتی ندارد، اما شما نمی توانید ادعا کنید که نقطه برای تولید شعاع های مختلف کثرت مفهومی نیز ندارد. اتفاقا نقطه از آنجایی که در مفهوم کثرت را پذیرفته است مبدایی برای شعاع های بی نهایت دایره می شود. هیچ نقطه ای به تنهایی نمی تواند مبدا تولید یک پاره خط باشد، مگر آنکه نقطه دیگری انتهای آن را مشخص کند. پس مرکز دایره از بی نهایت نقطه روی محیط دایره، (کثرت در مفهوم نقطه مرکز) که به نوعی صفات او محسوب می شوند، منشا بی نهایت شعاع برای دایره می شود و این هرگز مخالف قاعده الواحد نیست که یک وجود از مواضع مختلف سبب پدید آمدن کثرت شود.
اختلاف در قوابل
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم