عکبر

لغت نامه دهخدا

عکبر. [ ع ِ ب ِ ] ( ع اِ ) چیزی است که زنبور عسل بر ران و بازوی خود آورده آن را در شهد بجای انگبین اندازد. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). نوعی از گل است و آن زرد و سفید و بنفش و سرخ هم می باشد، و مگس عسل آن را به جهت خوردن خود و بچه های خود می آورد. و بعضی گویند چیزی است که در میان عسل پیدا میشود و آن را به شیرازی دارومیگویند و مگس نحل به جهت خوراک بچگان خود می آورد وآن بغایت تلخ می باشد. و بعضی دیگر گویند عکبر وسخ الکبر است و آن را مومیائی نحلی خوانند و به شیرازی برمو گویند. جهت کوفتگی و شکستگی اعضا نافع است. ( برهان قاطع ). نزد جمعی موم کم عسل است که در آشیانه زنبور عسل یافت میشود و نزد بعضی وسخ الکوایر است که به فارسی برموم گویند و آن موم سیاهی است که زخمهای آشیانه را به آن مسدود میکنند. ( از تحفه حکیم مؤمن ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال آرزو فال آرزو فال کارت فال کارت فال پی ام سی فال پی ام سی