عاتر

لغت نامه دهخدا

عاتر. [ ت ِ ] ( ع ص ) مضطرب. ( مهذب الاسماء ). به اهتزاز درآینده. گویند: عنده سیف باتر و رمح عاتر. ( اقرب الموارد ). || فرج دروا کرده از شهوت. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب ). فرج گشاده از تیزی شهوت. ( منتهی الارب ).
عاتر. [ ت ِ ] ( اِخ ) شهری است در ساحل یهودا صحیفه یوشع 19 : 7 که آن را توکن نیز گویند کتاب اول تواریخ ایام 4 : 32 و بعضی را گمان چنان است که عاتر همان تل آثار است و دیگران آن را عتاره گویند و بعضی گمان دارند که عطره میباشد. ( قاموس کتاب مقدس ).

فرهنگ معین

(تِ ) [ ع . ] (ص فا. )شخص دارای خانواده .

ویکی واژه

شخص دارای خانواده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال عشق فال عشق فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت