زبیدیه

لغت نامه دهخدا

( زبیدیة ) زبیدیة.[ زُ ب َ دی ی َ ] ( اِخ ) حوضی است در راه مکه ، نزدیک مغیثیة . ( منتهی الارب ). برکه زبیدیه ، آبی است در راه مکه قرب مغیثیه منسوب به زبیده ام جعفر همسر هارون عباسی. ( از تاج العروس ).
زبیدیة. [ زُ ب َ دی ی َ ] ( اِخ ) دهی است به جبال. ( منتهی الارب ). قریه ای است در جبال منسوب به زبیده ، مادر محمد امین خلیفه عباسی. ( تاج العروس ).
زبیدیة. [ زُ ب َدی ی َ ] ( اِخ ) قریه ای است به واسط. ( تاج العروس ).
زبیدیة. [ زُ ب َ دی ی َ ] ( اِخ ) محله ای است به بغداد.( منتهی الارب ). محله ای است به بغداد منسوب به زبیده همسر هارون الرشید خلیفه عباسی. ( از تاج العروس ).
زبیدیة. [ زُ ب َ دی ی َ ] ( اِخ ) محله ای است به بغداد پائین تر از محله دیگری بهمین نام. ( از منتهی الارب ). رجوع به ماده قبل شود.

فرهنگ فارسی

محله ایست ببغداد منسوب به زبیده همسر هارون الرشید خلیفه عباسی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال میلادی فال میلادی فال درخت فال درخت فال چوب فال چوب