افسوس خوردن

لغت نامه دهخدا

افسوس خوردن. [ اَ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) حسرت خوردن. شکایت کردن. ( ناظم الاطباء ) :
نی همین دانا ز اوضاع جهان افسوس خورد
هرکه شد بر خوان هستی میهمان افسوس خورد.اثر شیرازی ( از ارمغان آصفی ).|| بازی کردن. خود را سرگرم کردن. || تمسخر کردن. دست انداختن. حقیر شمردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

حسرت خوردن شکایت کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال میلادی فال میلادی فال تاروت فال تاروت فال ابجد فال ابجد