اسلح

لغت نامه دهخدا

اسلح. [ اَ ل َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از سلح. سرگین اندازنده تر.
- امثال :
اسلح من حباری .
اسلح من دجاجة ؛ الحباری تسلح ساعةالخوف و الدجاجة ساعةالامن. ( مجمعالامثال میدانی ): و هم ترکوک اسلح من حباری رأت صقراً و اشرد من نعام. ( حیاةالحیوان ج 1 ص 205 س 3 ).

فرهنگ فارسی

نعت تفضیلی از سلح سرگین اندازنده تر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال چوب فال چوب فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال اوراکل فال اوراکل