دانشنامه اسلامی
معنی فُرَاتٌ: گوارا (اگر در مورد آب به کار رود منظور آبی بسیار خوش طعم می باشدیا آبی است که سوز عطش را میشکند ، و یا آبی است که خنک باشد . )
معنی سَلْسَبِیلاًَ: آبی سبک و لذیذ و برنده
معنی مِلْحٌ: آبی که طعمش بر گشته باشد
معنی بَهِیمَةُ: هر حیوان خشکی و آبی که با چهار پا راه برود
معنی أُجَاجٌ: آب شور متمایل به تلخی - آبی که شوریش زیاد باشد
معنی لُجَّةً: آبی عمیق و فراوان - جایی که آب در آن موج می زند
معنی سِیحُواْ: آمد وشد کنید - گردش کنید (ازسیاحت به معنای راه افتادن و در زمین گشتن است ، و به همین جهت به آبی که دائما روان است میگویند سائح . )
معنی دَافِقٍ: جهنده (ماء دافق آبی را که با سرعت و فشار جریان داشته باشد آب دافق گویند ، که در اینجا منظور نطفه آدمی است ، که با فشار از پشت پدر به رحم مادر منتقل میشود)
معنی وِرْدُ: آبی که انسان و حیوان پس از تلاش و چرخیدنش به دنبال آن به گلویش میریزد - آبی که انسان و حیوانات تشنه به لب آن میآیند و از آن مینوشند ( کلمه وَرَد در اصل لغت به معنای قصد رفتن بسوی آب است و به تدریج در چیزهای دیگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الم...
معنی سَائِحَاتٍ: زنانی که (درپی کسب رضای الهی )دائم در حرکتند(اسم فاعل از سیاحت به معنای راه افتادن و در زمین گشتن است ، و به همین جهت به آبی که دائما روان است میگویند سائح و منظور از سائحان کسانی هستند که با قدمهای خود از این معبد به آن معبد میروند )
معنی سَّائِحُونَ: مردانیکه که (درپی کسب رضای الهی )دائم در حرکتند(اسم فاعل از سیاحت به معنای راه افتادن و در زمین گشتن است ، و به همین جهت به آبی که دائما روان است میگویند سائح و منظور از سائحان کسانی هستند که با قدمهای خود از این معبد به آن معبد میروند )
معنی مَوْرُودُ: آبی که به لب آن رسیده اند- آنچه در آن وارد می شوند (بِئْسَ ﭐلْوِرْدُ ﭐلْمَوْرُودُ :بد سهمی است [آتشی] که در آن وارد میشود.کلمه وَرَد در اصل لغت به معنای قصد رفتن بسوی آب است و به تدریج در چیزهای دیگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الماء - به لب آب...
معنی وَبَالَ: سنگینی نامطلوب چیزی - کیفر("و بال "سنگینی نامطلوب هر چیزی را گویند ، و به همین معنا است طعام وبیل و ماء وبیل یعنی خوراک و آبی ناگوار و سنگین و غیر قابل هضم ، و نیز به این معنا است آیه شریفه فاخذناه اخذا وبیلا - او را بطرز شدید و ناگواری دستگیر کردیم ...
تکرار در قرآن: ۱۳(بار)