مصم

لغت نامه دهخدا

مصم. [ م ُ ص ِم م ] ( ع ص ) کر. کرشده. ( ناظم الاطباء ). کر. || کسی که کرمی کند. ( ناظم الاطباء ). کرگرداننده. ( آنندراج ). || کریابنده. ( آنندراج ). || سهم مصم ؛تیری کشنده و خطانکننده. ( یادداشت مؤلف ). || سازنده صمام یعنی سربند شیشه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

کر کر شده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال حافظ فال حافظ فال امروز فال امروز فال نخود فال نخود