مسوخ

لغت نامه دهخدا

مسوخ. [ م ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مَسخ. صورت برگردانیده ها. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ج ، مسوخات. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). در روایات است که حمدونه ، خوک ، فیل ، گرگ ، موش ، سوسمار، خرگوش ، طاوس ، دعموص ، مارماهی ، سرطان ، سنگ پشت ، وطواط، عنقاء، روباه ،خرس ، یربوع و خارپشت جزء مسوخ باشند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || زشت ها. و رجوع به مسخ شود.

فرهنگ فارسی

صورت برگردانیده ها خوک فیل گرگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال ورق فال ورق فال حافظ فال حافظ فال ابجد فال ابجد