مستغرب. [ م ُت َ رِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استغراب. آنکه کسی را غریب می یابد. ( اقرب الموارد ). || مبالغه نماینده در خنده. ( منتهی الارب ). رجوع به استغراب شود. مستغرب. [ م ُ ت َ رَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استغراب. غریب یافته شده و غریب بشمار آمده. ( اقرب الموارد ). غریب داشته. عجیب و غریب و بیگانه. || نادر. ( ناظم الاطباء ). بعید. || آنکه غریب نوازی می کند. || متعجب و حیران. ( ناظم الاطباء ). رجوع به استغراب شود.
فرهنگ معین
(مُ تَ رَ ) [ ع . ] (اِمف . ) غریب شمرده ، شگفت دانسته . (مُ تَ رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) کسی که به زبان ها و آداب و عادات غریبان (اروپاییان و آمریکاییان ) آگاه است ، مق . مستشرق ، ج . مستغربین .
فرهنگ عمید
غریب شمرده، عجیب وغریب، بیگانه.
فرهنگ فارسی
( اسم ) کسی که بزبانها و آداب و عادات غربیان ( اروپاییان و آمریکاییان ) آگاه است مقابل مستشرق جمع : مستغربین .
ویکی واژه
غریب شمرده، شگفت دانسته. آگاه است ؛ م مستشرق ؛ مستغربین.