لغت نامه دهخدا
عینان. [ ع َ ن ِ ] ( ع اِ ) تثنیه عین ، در حال رفع. رجوع به عین شود. || دو فرورفتگی در کنار زانو. ( ناظم الاطباء ). رجوع به عین شود.
عینان. [ ع َ ن ِ ] ( اِخ ) فراز کوه «احد» است درمدینه. و گویند نام دو کوه است واقع در نزدیکی کوه احد، لذا غزوه احد را «یوم عینین » نیز گفته اند. و گویند عینان نام کوهی است از کوههای احد که بین آنها وادیی است بنام عام احد و عام عینین. و نیز گویند که نام کوهی است در احد که ابلیس به بالای آن رفت و نداداد که محمد ( ص ) کشته شد. و نیز گویند آن کوهی است در بطن السبخة از قناة در کنار وادی مقابل مدینه. و در بحرین نیز عینان نام آبی است از آبهای عرب. و گویند آن در دیار عبدالقیس در بحرین قرار دارد. و گویند عینان نام کوهی است در یمن ، که با غُمدان سه میل فاصله دارد. ( از معجم البلدان ). و رجوع به عینین شود.