عطر ریز

لغت نامه دهخدا

عطرریز. [ ع ِ ] ( نف مرکب ) عطرریزنده. عطرپاش :
نباشد صراحی چرا عطرریز
که کام و زبان گشت خمیازه خیز.نورالدین ظهوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

عطر ریزنده عطر پاش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال رابطه فال رابطه فال قهوه فال قهوه فال تخمین زمان فال تخمین زمان