عصمتی

لغت نامه دهخدا

عصمتی. [ ع ِم َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عصمة و عصمت. باعصمت. دارای عصمت و حفاظ. رجوع به عصمت و عصمة و عصمتیان شود.
عصمتی. [ ] ( اِخ ) دختر قاضی سمرقند. از زنان شاعر فارس بود و اشعار نیکویی بزبان فارسی دارد. ( از اعلام النساء از مشاهیر النساء محمد ذهنی ).

فرهنگ فارسی

دختر قاضی سمرقند از زنان شاعر فارس بود و اشعار نیکویی بزبان فارسی دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل