عاقول

لغت نامه دهخدا

عاقول. ( ع اِ ) معظم دریا یا موج آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || اطراف وادی و نهر. ( اقرب الموارد ). || رودبار کژ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). جوی کژ. || ریگ توده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کار پوشیده. || زمین بی علم و نشان. || گیاهی است که شتر خورد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نوعی از خرنوب است که کبر باشد و بعضی گویند درخت ساج است. ( برهان ).
عاقول. ( اِخ ) شهری است در مغرب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
عاقول. ( اِخ ) دهی است در موصل. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || دیر عاقول ؛ شهری است بین مدائن و نعمانیه و فاصله آن تا بغداد 15 فرسنگ است. ( منتهی الارب ). رجوع به دیرعاقول شود.

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) ۱ - خار شتر. ۲ - دریا، موج دریا.

فرهنگ عمید

۱. قسمت معظم دریا و موج آن.
۲. پیچ وخم رودبار.
۳. زمین بی نشان که در آن راه به جایی نمی برند.
۴. کار پوشیده و درهم.
۵. خارشتر.

فرهنگ فارسی

خار شتر . توضیح چون از گیاه مذبور ترنجبین نیز می گیرند آن را علف ترنجبین نیز گویند .
دهی است در موصل

ویکی واژه

خار ش
دریا، موج دریا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ابجد فال ابجد فال سنجش فال سنجش فال پی ام سی فال پی ام سی