شمعچه

لغت نامه دهخدا

شمعچه. [ ش َ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) شمع خرد استصباح را. ( یادداشت مؤلف ). || تیر کوچک که زیردیوار یا سقف شکسته نهند نیوفتادن آنرا. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شمع شود. || کبریت که به جای چوب ماده شمعی دارد. شمع سخت خرد که بر سر آن گوگرد باشد و چون کبریت بکار برند. ( یادداشت مؤلف ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ابجد فال ابجد فال عشقی فال عشقی فال تخمین زمان فال تخمین زمان