شذ

لغت نامه دهخدا

شذ. [ ش َذذ ] ( ع اِ ) مگس سگ یا آن شذا است کعصا. ( منتهی الارب ). مگس سگ. ( ناظم الاطباء ).
شذ. [ش َذذ ] ( ع مص ) شذوذ. تنها شدن. ( از منتهی الارب ). ( ناظم الاطباء ). || نادر شدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || غریب شدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || پراکنده و یک یک گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || مخالف قیاس بودن. مخالف اصول بودن. ( از اقرب الموارد ). رجوع به شذ و ندر شود.

فرهنگ فارسی

شذوذ تنها شدن یا نادر شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال مارگاریتا فال مارگاریتا