شذا

لغت نامه دهخدا

شذا. [ ش َ ] ( ع اِ ) درخت مسواک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || نمک. || تیزی بوی. || نوعی از کشتی. || مگس سگ یا عام است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شذاة؛ یک مگس. ( منتهی الارب ). || گزند و رنج. ( منتهی الارب ). شر. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || چوب پاره ها. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) خارش. ( منتهی الارب ). جرب.( اقرب الموارد ). حکه. ( ناظم الاطباء ). || شدت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شدت گرسنگی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، شذاة.
شذا. [ ش َ ] ( اِخ ) نام قریه ای است به بصره و عده ای بدان منسوبند. ( از معجم البلدان ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال راز فال راز فال پی ام سی فال پی ام سی فال ارمنی فال ارمنی