زرج

لغت نامه دهخدا

زرج. [ زَ ] ( ع اِ ) شور و آواز اسبان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).
زرج. [ زَ ] ( ع مص ) آهن بن نیزه زدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
زرج. [ زَ رِ ] ( اِ ) زرچ. رجوع به همین کلمه شود.

فرهنگ فارسی

آهن بن نیزه زدن کسی را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال تاروت فال تاروت فال ورق فال ورق فال فنجان فال فنجان