روان کرد

لغت نامه دهخدا

روان کرد. [ رَ ک ِ ] ( اِ مرکب ) ملکوت چنانکه کی آباد بمعنی جبروت است. ( از برهان قاطع ). از لغات دساتیری است ، در فرهنگ دساتیر آمده : روان گرد به کسر کاف فارسی ، شهر روان که افلاک باشند و عالم ملکوت. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). و رجوع به روان گرد شود.

فرهنگ فارسی

ملکوت چنانکه کی آباد بمعنی جبروت است از لغات دساتیریست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال زندگی فال زندگی فال پی ام سی فال پی ام سی فال جذب فال جذب