دکالی

لغت نامه دهخدا

دکالی. [ دَ لا / دُ لا ] ( ع اِ ) نام شیطان. ( از منتهی الارب ).
دکالی. [ دَک ْ کا ] ( اِخ ) لقب محمدبن علی بن عبدالواحد دکالی مصری ، مکنی به ابوامامة و مشهور به ابن نقاش. مفسر و فقیه قرن هشتم هجری است. وی به سال 720 هَ. ق. متولد شد و در 763 هَ. ق. در قاهره درگذشت. او راست : شرح العمدة، تخریج أحادیث الرافعی ، السابق و اللاحق و المذمة فی استعمال أهل الذمة. و اشعار نیکویی نیز دارد. ( از الاعلام زرکلی ج 7 ص 177، از الدرر الکامنة و بغیة الوعاة و شذرات الذهب ).
دکالی. [ دَک ْ کا ] ( اِخ ) لقب محمدبن علی دکالی سلاوی ، مورخ قرن چهاردهم هجری ، از اهالی مغرب اقصی. او به سال 1285 هَ. ق. در سلامتولد شد و در 1364 هَ. ق. در فاس درگذشت. او راست : أدواح البستان فی اخبار العدوثین و من درج بهما من الاعیان ، اتحاف الملا باخبار الرباط و سلا، الدرة الیتیمة فی اخبار شالة الحدیثة و القدیمة، السکک الاسلامیة، الحسبة فی الاسلام ، أحوال الیهود فی المغرب و ضوء النبراس لدولة بنی وطاس. ( از الاعلام زرکلی ج 7 ص 197 ).

فرهنگ فارسی

لقب محمد بن علی دکالی سلاوی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم