دشت قبچاق

لغت نامه دهخدا

دشت قبچاق. [ دَ ت ِ ق ِ ] ( اِخ ) نام دشتی و صحرایی از ترکستان. ناحیه ای است وسیع که بیشتر براری و مروج باشد و میان آن و میان آذربایجان باب الحدید است.

دانشنامه عمومی

دشت قبچاق یا دشت کومانی دشت و ناحیه ای است در شمال دریای خزر که طایفهٔ منسوب بدان را قبچاق ها گویند و حدود ۲۴۰ سال در این دشت زندگی کردند. دشت قبچاق مدت زیادی محل استقرار تُرکان خزر بوده است. این مکان همچنین محل سکونت سلجوقیان پیش از در دست گرفتن قدرت توسط آنان و فرمانروایی بر کشور ایران بود، که در این مکان به گله داری و کوچرویی مشغول بودند. پس از روی کار آمدن چنگیزخان مغول و تسلط مغولان بر این سرزمین، در هنگام تقسیم ممالک اشغال شده توسط خان مغول، چنگیزخان، دشت قبچاق به پسر ارشدش جوچی خان بخشید و جوچی خان و پسرش باتوخان و فرزندان او در آن ناحیه به سر برده و به فرمانروایی پرداختند.
بنابر گفتهٔ تاریخ نویسان، تا سال ۹۲۹ ه‍. ق فرزندان جوچی در دشت مزبور حکمرانی کرده و دشت قبچاق را به دو قسمت تقسیم کردند که دشت قبچاق شرقی یعنی ناحیهٔ بین درهٔ سفلای سیردریا و کوه های اولوق داغ ( کوه بزرگ ) و کوچک داغ ( کوه کوچک ) که محدود بود از مغرب به مساکن قبایل گوگ ( کبود ) اردو، مطیع باتو از شمال به مساکن ازبکان مطیع شیبان از مشرق به خانات اولوس جغتای، از جنوب به ریگزار قزل قوم و کوه های الکساروسکی. و دشت قبچاق غربی، یعنی ناحیه ای که رودهای دن و رود ولگا آن را مشروب می سازد و محدود بود از مشرق به کوه های اورال از مغرب به رود دنیپر از شمال به دریای خزر و از جنوب به دریای سیاه. قومی از قبچاقی ها ترکان قنقلی بودند و ترکان خاتون ( مادر محمد خوارزمشاه ) از ترکان قنقلی بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم