در نزد

لغت نامه دهخدا

در نزد. [ دَ ن َ دِ ] ( حرف اضافه مرکب ) نزد.در خدمت. در پیش. نزدیک. عند. ( ناظم الاطباء ). لدی.

فرهنگ فارسی

نزد پیش : چیزی در نزد من نیست . توضیح : باین معنی لازم الاضافه است .
نزد در خدمت در پیش نزدیک عند لدی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی