لغت نامه دهخدا در نزد. [ دَ ن َ دِ ] ( حرف اضافه مرکب ) نزد.در خدمت. در پیش. نزدیک. عند. ( ناظم الاطباء ). لدی.
فرهنگ فارسی نزد پیش : چیزی در نزد من نیست . توضیح : باین معنی لازم الاضافه است .نزد در خدمت در پیش نزدیک عند لدی