دختر صوفی

لغت نامه دهخدا

دختر صوفی. [ دُ ت َ رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ترند. صعوه :
باز امشب گوییا با دختر صوفی نشست
بر زبان عندلیبان گفتگوی غنچه است.میرزا داراب جویا ( آنندراج ).رجوع به صعوه شود.

فرهنگ فارسی

ترند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال نخود فال نخود فال ای چینگ فال ای چینگ فال شمع فال شمع