خورد گاه

لغت نامه دهخدا

خوردگاه. [ خوَرْدْ / خُرْدْ ] ( اِ مرکب ) جای خوردن :
چنان خور تر و خشک این خوردگاه
که اندازه طبع داری نگاه.نظامی.|| رسغ. جای باریک پیوند سر دست و پا. خرده گاه : دایره ؛ چیزی که محاذی آخر خوردگاه چاروا افتد. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

جای خوردن یا رسغ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال اعداد فال اعداد فال ابجد فال ابجد فال ماهجونگ فال ماهجونگ