خابط

لغت نامه دهخدا

خابط. [ ب ِ ] ( ع ص ) ( از خَبط ): و ما ادری ای خابط لیل هو؛ ای الناس هو. ( منتهی الارب ). برای ناشناسی گویند که بشب درآید. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || ( اِ ) شتر، یقال : ماله ناطح و لاخابط؛ ای بعیر و لاثور یقال لمن لاشی له. ( ذیل اقرب الموارد ). || ضربان درسر. ( تاج العروس ).

فرهنگ عمید

کسی که بدون بصیرت به کاری می پردازد یا به بیراهه می رود، خبط کننده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال میلادی فال میلادی فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت