جفت گیر

لغت نامه دهخدا

جفت گیر. [ ج ُ ] ( نف مرکب ) جفت گیری کرده. با جفت بهم آمده. باجفت فراهم آمده ، به قصد نتاج و باروری :
ز ترک چگل خواست چینی کمان
به جم گفت کای نامور میهمان
کزین دو کبوتر شده جفت گیر
کدام است رایت که دوزم به تیر.اسدی.

فرهنگ فارسی

جفت گیر کرده با جفت بهم آمده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال ورق فال ورق فال عشق فال عشق فال تک نیت فال تک نیت