تیره سر

لغت نامه دهخدا

تیره سر. [ رَ / رِ س َ] ( ص مرکب ) تیره مغز. تیره رای. تیره خرد :
کیست میرالشعرا گوئی و هم گوئی من
نام خود خود نهی ای تیره سر و تیره ضمیر.سوزنی. || سیاه سر. که سری تیره و سیاه دارد :
زردی در آفتاب بقای حسود شاه
از سیر تیره سر قلم زردفام تست.سوزنی.رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

تیره مغز تیره رای تیره خرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال انبیا فال انبیا فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت