لغت نامه دهخدا
در سلاح و سواری و تک و تاز
گوی برد از سپهر چوگان باز.نظامی.خورشید که او چشم و چراغست جهان را
از شوق رخت در تک و تازست چه گویم.عطار. || جستجو و تفحص. ( ناظم الاطباء ) :
تا میان بسته اند پیش امیر
در تک و تاز کار و کاچارند.ناصرخسرو.از تک و تازم ندامت است که آخر
نیستی است آنچه حاصل تک و تاز است.خاقانی.رجوع به تک و تکاپوی و تاز و ترکیبهای آنها شود.