تن پرش

لغت نامه دهخدا

تن پرش. [ تَم ْ پ َ رِ ] ( اِ مرکب ) بمعنی جستن اندام است و بپارسی آن را پیکرجه خوانند و به عربی اختلاج خوانند و این پرش و جستن اگر در روی بود مقدمه لقوه بود و در شکم مقدمه صرع و در پهلو آماس سپرز و در تمام اندام مقدمه سکته بود.... ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). اضافه مقلوب به فک کسره اضافه. ( پرش تن ).

فرهنگ فارسی

به معنی جستن اندام است و به پارسی آن را پیکرجه خوانند و به عربی اختلاج خوانند و پرش و جستن اگر در روی بود مقدمه صرع بود مقدمه لقوه بود و در شکم مقدمه صرع و در پهلو آماس سپرز و در تمام اندام مقدمه سکته بود ...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال فنجان فال فنجان فال لنورماند فال لنورماند فال تخمین زمان فال تخمین زمان