لغت نامه دهخدا
ننماید به جهان هیچ هنر تا نکند
در دل خویش بر آن همت مردان تقدیم.ابوحنیفه ( از تاریخ بیهقی ).محمدبن یوسف البخاری ازجمله اصحاب امام هشتم و شافعی بود رحمه اﷲ و با علم و زهد بود و او را بر علمای بخارا تقدیم کردندی و او را بسیار بیازمودند. ( تاریخ بخارا ص 4 ). || بجای آوردن انجام دادن : و تأدیب این بی خویشتنی در باب تو تقدیم کنم. ( سندبادنامه ص 125 ). || اهداء کردن. پیش کش کردن. برایگان دادن چیزی را به کسی پیش آوردن پیش داشتن :
رسیدن من و اقبال آن همایون فال
چنان فتاد مطابق در آن خجسته حریم
که گرداب نکشیدی عنان من قدمش
به بوسه گاه نمی کرد بر لبم تقدیم.عرفی ( از آنندراج ).رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود.