تشنه کام

لغت نامه دهخدا

تشنه کام. [ ت ِ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) کسی که کام وی ازتشنگی خشک شده باشد. ( ناظم الاطباء ). سخت تشنه. تشنه لب. || آرزومند. خواهان چیزی :
ز فیض باده جوش گل بباد است
چراغان تشنه کام یک چراغ است.محمد زمان راسخ ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

کسی که کام او از تشنگی خشک شده باشد، بسیارتشنه.

فرهنگ فارسی

کسی که کام وی از تشنگی خشک شده باشد آرزومند خواهان چیزی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم