تخت کردن

لغت نامه دهخدا

تخت کردن.[ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) هموار کردن. تسطیح. مسطح کردن. || پر کردن. لبالب کردن. کامل کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) هموار و مسطح کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم