بیگدلی
دانشنامه عمومی
شاخهٔ جنوب ایران و خوزستان بیگدلی، از بیگدلیهایی هستند که به شاخهٔ علما مشهور شده اند. ایشان از کسانی هستند که در پی فتنهٔ افغانها، به خوزستان کوچیدند و در آنجا سُکنا گزیدند. ایل قشقایی نیز دارای تیره ای با نام بیگدلی است که از گروه های کوچندهٔ ایران اند. همچنین در برخی از منابع به تیرهٔ بیگدلی در شمار تیره های طایفهٔ آقاجری از طوایف عمدهٔ کهگیلویه اشاره شده است.
نخستین بار نام بیگدلی به صورت بَکتِلی در دیوان لغات التُرک کاشغری ( قرن چهارم هجری ) در بین طوایف ۲۲گانه، یا ۲۴گانهٔ تُرکان اغوز یا تُرکمانان آمده است ( ص۱۷۱ ) . در نسب نامهٔ افسانه ای تُرکان، بکتلی ( بیکدلی ) نام یکی از ۴ فرزندِ یولدوزخان، پسر سوم اغوزخان است. برخی در معنای آن گفته اند: کسی که همانند ( سخن ) بزرگان عزیز باشد. طایفهٔ بیگدلی نام خود را ـ که در منابع مختلف به صورتهای بَکْدَلی، بیکدلی، بگدلو، بیگدلو و بیک دیلی ضبط شده است ظاهراً از نام سردودمان خود گرفته است.
بیگدلی ها بمانند دیگر تیره های تُرکان اغوز، تمغا یا نشانِ مخصوصی برای خود داشتند که فرمانها، خزاین و رمه هایشان را بدان نشانه گذاری می کردند.
سرزمین اصلی بیگدلی ها کوه های آلتایی و کرانهٔ سیر دریا ( رود سیحون ) تا دریاچهٔ آرال و دریای خزر بوده است. منابع تاریخی آگاهی دقیقی از آنها به دست نمی دهند، اما بنابر آنچه رشیدالدین فضل الله ذکر کرده است، ممالیکی از بیگدلی ها در دوران سلجوقیان در غرجستان بوده اند که انوشتکین غرجه، شحنهٔ خوارزم ـ که خوارزمشاهیان بدو نسب می برند ـ از این شمار است.
امیر تیمور پس از پیروزی بر عثمانیان در ۱۴۰۲م، ۳۰هزار خانوار بیگدلی را در شام اسیر کرد و در راهِ مراجعت به تُرکستان در اردبیل در دیدار با خواجه سلطانعلی سیاهپوش ـ که صفویان نسب بدو می رسانند ـ چنان شیفتهٔ او شد که بیگدلیان را بدو بخشید. خواجه نیز ایشان را آزاد کرد. آنان برای قدردانی و حق شناسی از او در اردبیل ماندند و به خدمت وی، و در نهایت صفویان درآمدند و شاخهٔ شاملو ـ بیگدلی را تشکیل دادند. درآمیختگی خاندانهای مختلف بیگدلی با شاملوها در طول تاریخ تشخیص و تمایز آنها از شاملوها را بسیار دشوار ساخته است؛ تا آنجا که در منابع عصر صفوی از آنها بیشتر با عنوان شاملو یاد می شود.
دانشنامه آزاد فارسی
(در لغت به معنای «کسی که همانند بزرگان عزیز است») قبیلۀ بزرگ ترک، از قبایل ترکمان. این مردم از دوران سلاجقه تا مغولان در خوارزم و افغانستان و ایران و عراق و شام و آناتولی پراکنده شدند. ناحیۀ کوهستانی غَرجستان افغانستان از مراکز خریدوفروش بردگان بیگدلی بود. انوشتکین غرجه، از بردگان بیگدلی بود. گروهی از اینان که در اراضی میان دیاربکر و حلب مستقر بودند، تدریجاً عنوان شاملو گرفتند. پس از رواج این نام، عنوان قدیمی آنان به صورت نامی ثانوی درآمد. بیگدلی های ایران از عصر صفویه عمدتاً در مراغه و ساوه و قم و همدان سکونت داشتند. کرامت خلیفۀ بیگدلی از یاران القاص میرزا در ۹۵۳ق به شاه طهماسب پیوست. محمدبیگ بیگدلی و برادرانش قپان بی و ساروبیگ، از بزرگان دولت شاه عباس اول، از بیگدلی های مراغه بودند. زینل بیگ بیگدلی در عهد شاه عباس، سفیر ایران به آلمان (۱۰۱۳ق)، مأمور بازگردانیدن ولی محمدخان ازبک به حکومت ترکستان و بعدها سفیر ایران به دربار جهانگیرشاه گورکانی (۱۰۲۹ق) و ایشیک آقاسی باشی و حاکم ری (۱۰۳۷ق) بود و نقش مؤثری در استقرار سلطنت شاه صفی داشت. گوندو غمش سلطان بیگدلی در ۱۰۳۲ق با تمام اتباعش از کرکوک به اردوگاه شاه عباس آمد و با اجازۀ او در قسمتی از آذربایجان که تیول او شده بود، اسکان گرفت. آذر بیگدلی، از بیگدلی های قم بود. بیدگلی های عراق عموماً در اطراف موصل سکونت دارند و تعدادشان بالغ بر ۲۵۰۰ خانوار است. بیگدلی های شام تا پیش از جنگ شش روزۀ اعراب و اسرائیل در ۱۹۶۷م غالباً در شهر قنیطره و ارتفاعات جولان به سر می بردند، اما اکنون در دمشق و اردوگاه یرموک زندگی می کنند.
دانشنامه اسلامی
نخستین بار نام این طایفه به صورت بَکتِلی در دیوان لغات الترک کاشغری (تألیف: ۴۶۶ق/۱۰۷۴م) در بین طوایف ۲۲گانه، یا ۲۴گانۀ ترکان اغوز (ه م) یا ترکمانان آمده است. در نسب نامۀ افسانه ای ترکان، بکتلی (بیکدلی) نام یکی از ۴ فرزندِ یولدوزخان، پسر سوم اغوزخان است و برخی در معنای آن گفته اند: کسی که همانند (سخن) بزرگان عزیز باشد. طایفۀ بیگدلی نام خود را (که در منابع مختلف به صورت های بَکْدَلی، بیکدلی، بگدلو، بیگدلو و بیک دیلی ضبط شده است (به نقل از اسکندربیک، ) ظاهراً از نام سردودمان خود، بکتلی گرفته است.
نشان دودمانی طایفگی
بیگدلی (مانند دیگر تیره های قوم اغوز) تمغا یا نشانِ مخصوصی برای خود داشتند که فرمان ها، خزاین و رمه هایشان را بدان نشانه گذاری می کردند که به شکل و یا بوده است. اونقون یا حیوانی مقدس نزد بیگدلیانطوشنجیل (احتمالاً نوعی پرندۀ شکاری) بوده است که آن را شکار نمی کردند و گوشتش را نمی خوردند. همچنین اندام گوشت تعیین شده برای خوراک بیگدلیان و چند تیرۀ دیگر منسوب به فرزندان یولدوزخان به هنگام طوی (جشن) صاغ اوباحه بوده است (برای انقون، طوی و اندام گوشت، رجوع کنید به این آدرس ).
مهاجرت و پراکندگی
سرزمین اصلی بیگدلی ها کوه های آلتایی و کرانۀ سیر دریا (رود سیحون) تا دریاچه آرال و دریای خزر بوده است. منابع تاریخی آگاهی دقیقی از آن ها به دست نمی دهند، اما بنابر آنچه رشیدالدین فضل الله ذکرکرده است، بردگانی از بیگدلی ها در دوران سلجوقیان در غرجستان بوده اند که انوشتکین غرجه، شحنۀ خوارزم (که خوارزمشاهیان بدو نسب می برند) از این شمار است. پس از حملۀ چنگیز شماری از بیگدلیان به اسیری شام (سوریه) برده شدند که در آن جا به نام شاملو شهرت یافتند.تیمور پس از پیروزی بر عثمانیان در ۸۰۴ق/۱۴۰۲م، ۳۰هزار خانوار بیگدلی را در شام اسیر کرد و در راهِ مراجعت به ترکستان در اردبیل در دیدار با خواجه سلطانعلی سیاهپوش (که صفویان نسب بدو می رسانند) چنان شیفتۀ او شد که بیگدلیان را بدو بخشید. خواجه نیز ایشان را آزاد کرد. آنان برای قدردانی و حق شناسی از او در اردبیل ماندند و به خدمت وی، و در نهایت صفویان درآمدند و شاخۀ شاملو) بیگدلی را تشکیل دادند درآمیختگی خاندان های مختلف بیگدلی با شاملوها در طول تاریخ تشخیص و تمایز آن ها از شاملوها را بسیار دشوار ساخته است؛ تا آن جا که در منابع عصر صفوی از آن ها بیش تر با عنوان شاملو یاد می شود. (مینورسکی بگدلو را از طوایف شاملو می داند).
پیشینۀ تاریخی
...