لغت نامه دهخدا
- بگردبودن؛ خراب و تباه بودن.
- بگرد رفتن؛ خراب و تباه شدن. ( غیاث ) ( آنندراج ):
ز رفتن تو دل خاکسار رفت بگرد
بنای صبر و شکیب و قرار رفت بگرد.صائب ( از آنندراج ).ز داغ دل شده روشن چراغ کوکب ما
بگرد رفت سحر پیش ظلمت شب ما.ظهوری ( از آنندراج ).