لغت نامه دهخدا
مستوفیان مخفی و ابیاری و بمی
وجه برات فوطه بمیزر نوشته اند.نظام قاری.نسبت گونه والای بمی و برمی
به رخ لاله و گلبرگ طری نتوان کرد.نظام قاری.از درج برد و مخفی و ابیاری و بمی
سرخط همی ستانم و تکرار می کنم.نظام قاری.سیه گلیمی شَدّه سفیدروئی بیت
دو آیتند به هر دو خطی بمی مسطور.نظام قاری.
بمی. [ ب َ / ب َم ْ می ] ( ص نسبی ) منسوب به بَم ، از شهرهای کرمان. ( ازاللباب فی تهذیب الانساب ). رجوع به بم و بَمی شود.